فاطمه حسن‌پوردَکان

فرهنگی_سیاسی

فاطمه حسن‌پوردَکان

فرهنگی_سیاسی

مشخصات بلاگ
فاطمه حسن‌پوردَکان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

📚 معرفی کتاب: هفت جن 

🖊 نویسنده: امید کوره‌چی 

 

🔶 رمانی سرشار از هیجان، 

🔸ماجرایی از رویارویی انسان‌ها و جن‌ها.

 

 

🔷 آقای کوره‌چی در این کتاب، با استفاده از آیات و روایات، به تولید داستانی رئالیسم و عاشقانه پرداخته است. 

🔹راوی، همان قهرمان داستان است. پسری که نه می‌دانیم چند سالش است و نه می‌دانیم که اسمش چیست. تنها او داستان را روایت می‌کند و از ماجراهای عجیبی می‌گوید که برایش اتفاق افتاده.

🔹او پسری باهوش است که از علوم غیب خبر دارد. با «نهاییل» ملک آسمان چهارم، دوست است و جن‌ها را می‌بیند. او توانایی استفاده از طلسم‌ها را دارد. او بعد از مدت‌ها ریاضت کشیدن درون قبرستان، عاشق دختری به نام «میرانا» می‌شود که به واسطه‌ی این عشق، در راه راست قرار می‌گیرد و از مسیری که دشمن‌های خدا در آن هستند، خارج می‌شود. دشمن خدا و پرستش‌کننده‌ی شیطان در این داستان، انسانی است به نام «درویش». درویش که علم خود را از راه نادرست به حد اعلا رسانده است (در حدی که می‌تواند با ذهنش اشیاء را کنترل کند)، مقاصد شومی در سرش دارد. او قصد دارد دروازه‌ی سلیمان را که سال‌ها پیش، توسط حضرت سلیمان ع بر جنیان بسته شده بود باز کند تا بتواند با کمک جنیان، بر انس و جن حکومت کند. اما قهرمان داستانِ ما با تمام توانش جلوی او را می‌گیرد. زمانی که دیگر چیزی نمانده درویش او را بکشد، ناگهان به امام زمان عج متوسل می‌شود و امام زمان عج نیز به او کمک می‌کند.

 

🔶اولین اثر از هفتگانه‌ی آقای کوره‌چی درحالی نوشته شده است که انتقادهایی بر آن وارد است:

🔸اول آن‌که بعضی از قسمت‌های داستان که مربوط به طلسم یا ساخت زجاج و.. می‌باشد، بیش از حد طولانی نوشته شده. انگار نویسنده قصد داشته تمام دستورالعمل را بنویسد تا خواننده یاد بگیرد که مثلا فلان سحر را اینجوری از بین می‌برند و یا زجاج را اینطور می‌سازند. (البته باید بگم که ایشون در مصاحبه‌شون گفتن، طلسم‌های ذکر شده واقعیت ندارن و موثر نیستن.) 

🔸دوم آنکه داستان کمی از دیگر آثار آقای کوره‌چی ضعیف‌تر کار شده بود. چون انتظار همه از یک داستان‌نویس قهار مانند آقای کوره‌چی بسیار بالا است شاید این موضوع در بعضی از بخش‌ها نمود پیدا کند. یک نمونه: حرف زدن نهاییل با انسانی که به سحر و جادو روی آورده و تاریکی در وجوش نمایان شده است، هرچند که خدا را عبادت می‌کند و نماز می‌خواند. نمونه‌ی دیگر: گنگ ماندن شخصیت قهرمان داستان است. مخاطب تا انتهای کتاب حتی اسم قهرمان را نمی‌داند! فقط یک بار به میرانا نظرش را درمورد خانواده‌اش می‌گوید که صرفا هم‌خون بودن دلیل بر رابطه‌ی پدر و فرزندی نیست. مسلما یکی از مهم‌ترین نکته‌ها در امتیازدهی به یک کتاب، شخصیت پردازی قهرمان آن است که در اینجا اطلاعات اولیه گنگ مانده است.

 

🔷فواید خواندن این کتاب:

🔹روی آوردن به داستان‌های رئالیسم بومی، به‌جای نمونه‌های خارجی مانند: هری پاتر، ارباب حلقه‌ها، وارث‌ها و... دور از انتظار نیست که بگوییم اگر این کتاب در خارج توسط یک نویسنده‌ی خارجی منتشر می‌شد، مثل بمب صدا می‌کرد و بعد از فروخته شدن نسخه‌ی nام آن، نسخه‌ی ترجمه‌ی آن بلاخره در ایران منتشر می‌شد و مردم نیز با کلی بَه‌بَه و چَه‌چَه آن را می‌خریدند و می‌خواندند. حالا که ما یک نسخه‌ی فانتزیِ بومیِ فوق‌العاده داریم، یادتان نرود که آمار فروش یک کتاب چقدر بر روی آینده‌ی آن کتاب موثر است. حداقل وظیفه‌ی ما حمایت از فکر ایرانی است.

🔹پی‌نوشت‌های کتاب، اعم از آیات قرآن، احادیث و روایات و...، بسیار مفید هستند. طوری که اگر کتاب را مثل ساختمان در نظر بگیریم، این پی‌نوشت‌ها برای نویسنده و هم برای مخاطب، حکم اسکلت‌بندی دارند.

🔹توصیف‌های دقیق از ظاهر و رفتار جن‌ها خواننده را هر چه بیشتر در داستان غرق می‌کند. 

🔹از آن‌جایی که یکی از هدف‌های نویسنده از نگارش این کتاب، مقابله با فرقه‌های نوظهور ضاله در دانشگاه‌ها می‌باشد، مطالعه‌ی آن بسیار سودمند خواهد بود. 

 

💎گروه پیشنهادی برای مطالعه‌ی این کتاب: نوجوانان، جوانان.

📤 نشر : کتابستان معرفت 

📖 تعداد صفحه: ٣٢٠

💰 قیمت نسخه چاپی: ٣۵٠٠٠تومان

💰 قیمت نسخه الکترونیکی در اپلیکیشن طاقچه : ٨٠٠٠تومان

منتشر شده در شبکه اجتماعی سروش کانال کتابخوانی:

📚 @ketab_khani

📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚

خلاصه‌ی کتاب:​​​​​​

به نام خدا

قهرمان داستان، پسر باهوشی است که از علوم خفیه خبر دارد. با «نهاییل»، ملک آسمان چهارم، دوست است و جن‌ها را می‌بیند. روزی که قصد می‌کند برای کسب علم بیشتر پیش فردی به اسم «درویش» برود، نهاییل به او هشدار می‌دهد تا او را از این تصمیم برحذر دارد؛ اما او تصمیم خود را گرفته، به قبرستان می‌رود و نهاییل را ترک می‌کند. در کمال تعجب درویش او را می‌پذیرد اما چیزی به او یاد نمی‌دهد و همه‌ی مسئولیت کسب علم به عهده‌ی خود او می‌افتد، قهرمان داستان ما، علوم زیادی را دزدکی از درویش یادمی‌گیرد؛ و از راه قرآن و نماز میت خواندن و غسل دادن میت‌ها، روزگار می‌گذراند. تا این‌که از طرف درویشِ شیطان‌صفت، که اکنون توانسته است دو وزیر از جنیان به نام‌های «میططرون» و «هنثاکیج» را تسخیر خود کند، ماموریتی دریافت می‌کند. او مامور می‌شود که به دنبال زنی برود و او را برای درویش به قبرستان بیاورد. پسر بیچاره، زن را در بین گروهی شیاد که دچار ضلالت شده‌اند، پیدا می‌کند و در نگاه اول یک دل نه صد دل عاشق‌اش می‌شود. اسم زن «میرانا» است و چیزی که در او عجیب است، نفس سیال‌اش است که جن‌ها را فراری می‌دهد. قهرمان داستان ما، میرانا و یک دختر جن‌زده‌ی دیگر، به اسم «نازنین» را از چنگ استاد ریاحی که فکرهای شوم درمورد خانم‌های مراجعه کننده در سرش دارد نجات می‌دهد. آنها به خانه‌ی نازنین می‌روند تا «شهمورش»، جنی که نازنین را اذیت می‌کند از او دور کنند که نهایتا ماجرا به کشتن شهمورش ختم می‌شود. سپس میرانا، پسر عاشق‌پیشه داستان را به خانه‌اش می‌برد تا بتواند صحبت‌های آب با خودش را که قبلا در دفتری ثبت کرده است به پسر نشان دهد و رمزگشایی کند. میرانا یکسری عدد و اشکال مختلف به او نشان می‌دهد و می‌گوید که این‌ها صحبت‌های آب با او است. پسر حرف‌های آب را رمزگشایی می‌کند و می‌فهمد پری دریایی به نام «مریشا» اسیر جنی شده است و از میرانا درخواست کمک می‌کند. او حدس می‌زند این کار درویش است تا به وسیله‌ی پری به اهداف شومش برسد. از این رو برای کمک به مریشا جنی به نام «جنیس» را احضار می‌کند تا کمکش کند که مریشا و جنی که او را گرفته است پیدا کند. میرانا و پسر بین خود عقد محرمیت می‌خوانند تا راحت‌تر کنار هم باشند. صبح که می‌شود میرانا و پسر به سمت محل اسارت پری می‌روند. در بین راه خانواده‌ی روستایی را ملاقات می‌کنند که پسرشان، «متین» دچار جن‌زدگی شده است. میرانا و قهرمان داستان ما، به آن‌ها قول می‌دهند که بعد از برگشتن‌شان متین را درمان کنند. پسر از پیرمرد روستایی درخواست کمک می‌کند تا بتواند به وسیله‌ی مادهای که خودش ساخته جن‌ها را از محل اسارت پری دور کند. میرانا و پسر به محل اسارت پری می‌روند و در کمال تعجب در آنجا مار خطرناکی می‌بینند که با سحر و جادو از گوشت پری تغذیه می‌کند. آن‌ها بعد از کشتن جنِ دزد، به نام «قوصآکیج» پری را آزاد می‌کنند. بعد پیش خانواده‌ی روستایی برمی‌گردند. در کمال تعجب می‌بینند که مرد خانواده توسط جن‌ها به شدت زخمی شده است و رو به موت است. او از آن‌ها تنها نجات متین را خواستار است. قهرمان ما به محلی که پسر پیرمرد را نگهداری می‌کنند می‌رود و در آن‌جا فرقه‌ی ضاله‌ی دیگری را می‌بیند. با کشتن جنی از نوع «آل‌ها»، متین را نجات می‌دهد. وقتی همراه متین به خانه‌ی پیرزن برمی‌گردند، می‌بینند که جنی پیرزن را تسخیر کرده، پری‌دریایی را کشته و نفس میرانا را دزدیده است. بعد از کشتن جنی به نام «طاغوج» که پیرزن را تسخیر کرده است متوجه می‌شوند که همه‌ی این کارها، کار استاد ریاحی است. پسر همراه متین جسم بی‌جان میرانا را به خانه‌ی میرانا می‌برند و سپس به خانه‌ی استاد ریاحی می‌روند تا نفسِ میرانا را پس بگیرند؛ اما شاگرد استاد به آن‌ها می‌گوید که چهره‌ی استاد دزدیده شده و مرده است! پسر با کمک جنیس متوجه می‌شود که همه‌ی این‌ها کار درویش است و نفس میرانا درون طلسمی مثلثی و غیرقابل نفوذ اسیر شده است که برای باز شدن آن باید میططرون، هنثاکیج و درویش را در فرصت کمی بکشد. برای فهمیدن این اسرار جنی دیگر به اسم «عرجلوس» را کشتند. پسر که قدرتش به اندازهی کشتن وزرای جنیان و درویش نبود، دست به دعا برداشت و از خدا طلب کمک کرد. خدا هم به او کمک کرد تا هنثاکیج را به وسیله‌ی احضار «فرس‌الریح» و میططرون را به وسیله‌ی نفس گرگ‌اش بکشد و روح میرانا را که درون حفاظ درویش در قبرستان اسیر بود آزاد کند تا بتواند جلوی سیاه شدن زودهنگام جسد میرانا را بگیرد و برای آزاد کردن نفس او کمی وقت بخرد. سپس به کمک جنیس، برای اولین بار «زجاج» می‌سازد و به کمک آن به معبد شیطان‌پرستان در اسرائیل می‌رود. در آن‌جا درویش همراه فردی به اسم «ساموئل» درحال اقدام برای باز کردن دروازه‌ی سلیمان است. این دروازه سال‌ها پیش، توسط حضرت سلیمان (ع) بر جنیان بسته شده بود تا جنیان نتوانند به انسان‌ها صدمه بزنند. حالا درویش می‌خواهد دروازه را باز کند تا بتواند با کمک جنیان، بر انس و جن حکومت کند. اما قهرمان داستانِ ما با تمام توان‌اش جلوی او را می‌گیرد. در این راه متین، جنیس و نهاییل کشته می‌شوند. درست زمانی که دیگر چیزی نمانده درویش او را هم بکشد، ناگهان به امام زمان (عج) متوسل می‌شود و امام زمان (عج) نیز به واسطه‌ی فرستادن یکی از یاران‌اش به او کمک می‌کند تا درویش را بکشد و شاه جنیان، میرانا و خود او را نجات می‌دهد. 

پایان

📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚

با نویسنده این رمان به گفت‌وگو نشستم: (رهیاب)

 

ایده نوشتن «هفت جن» از کجا به ذهن شما رسید؟

در دو فضا خلایی را حس می‌کردم. یکی در بحث حلقه‌های عرفانی ضاله نوظهور در دانشگاه‌ها که این مسئله برای من ایجاد دغدغه کرده بود و می‌دیدم که طیف عظیمی از دانشجویان به آن مبتلا هستند و گاهی کارهایی می‌کنند که بعدها زندگی‌ آنها از بین می‌رود.

نبود ادبیات فانتزی فاخر در کشور نیز دیگر دلیلی بود که دست به نگارش این رمان زدم. زیرا اغلب ادبیات فانتزی در کشور ما وارداتی است و نکته آن هم این است که ادبیات فانتزی برجسته‌ترین شاخه هنر و ادبیات در جهان است. این را از میزان استقبال و فروش آن آثار می‌توان فهمید. یعنی «هری پاتر» وقتی کتابش منتشر می‌شود به طرز باورنکردنی به فروش می‌رسد و بعد از آن هم فیلمی که بر اساس آن ساخته می‌شود نیز مورد توجه مخاطبان قرار می‌گیرد.

از همین رو دیدم که فضاهای فراذهنی در ادبیات کشور نیست و به نظرم در این حوزه کاری نداشتیم و همین شد که به ذهنم رسید که یک کار متناسب با ادبیات دینی و ملی در فضای بومی بنویسم.

 

پیش از این تجربه داستان‌نویسی داشتید؟ 

6 اثر تاکنون از من چاپ شده و 3 اثر نیز دارم که در انتظار مجوز هست و 3 اثر نیز در کشوی میزم است که هنوز تصمیمی برای چاپ آنها نگرفته‌ام.

 

برای اثرتان مخاطب خاصی را در نظر داشتید؟ 

زمانی که شروع به نوشتنن این اثر کردم برای مخاطب خاص می‌نوشتم که کمی هم زبان اثرم ثقیل بود. زبان اساطیری و کهنی را برگزیده بودم اما در بازنویسی‌های دوباره و سه‌باره آن‌ها را حذف کردم و یک اثر روان برای مخاطب عمومی نوشتم.

*منابع مستند در نگارش «هفت جن» کمکم کرده است.

 

چقدر این اثر روی مخاطب عام می‌تواند تاثیر بگذارد و این از این باب است که می‌خواهم بپرسم چقدر متن این کتاب مستند است و چقدر تخیل در آن نقش دارد؟ چون برخی کارها عوامانه نوشته شده ولی در این اثر شاهد ارجاعات عوامانه نیستیم.

من در نگارش این اثر دسترسی خوبی به مستندات داشتم و به بیش 1000نسخه قدیمی مرتبط در این حوزه را در دسترس داشتم و این منابع در نگارش اثر به من کمک کرده است.

 

در بخشی از کتاب شاهدیم که شخصیت اصلی دست به کاری می‌زند که باید بنا بر قاعده منطقی بعد از آن جانش را از دست بدهد ولی ما می‌بینیم که بعد از آن زنده می‌شود. این هم یک اتفاق مستند است یا اینکه یک ضعف تکنیکی به شمار می‌رود؟

در عالم امکان غیر از وحدانیت خداوند، رسالت پیامبر اسلام، امامت ائمه هدی و حضرت ولی‌عصر(عج) چیز قطعی دیگری نداریم. پس مسائل قطعی نیست و اگر این شخصیت داستان زنده ماند از الطاف خفیه خداوند است که او ماموریتی را به پایان برساند.

 

*«هفت جن» را تا 7 جلد ادامه خواهم داد

 

رمان «هفت جن» تا چند جلد ادامه پیدا خواهد کرد؟

طبق منویات رهبر انقلاب در نظر دارم که به یاری خدا یک رمان بالای 500هزار کلمه ملی-دینی در فضای فانتزی بنویسم. زیرا رمان دنباله‌دار تاثیر عمیق‌تری دارد و در نظر دارم که این رمان را تا 7 جلد ادامه دهم. البته جلد دوم و سوم این رمان آماده است اما با شرایط کنونی ترجیح می‌دهم که مجلدات دیگر آن را منتشر نکنم.

 

برای جلدهای بعدی با همین ناشر صحبت کرده‌اید؟

قول جلد دوم را به همین ناشر داده‌ام اما به شرطی که حداقل 15هزار نسخه از جلد اول به فروش برسد و به تعبیری خوب دیده شود تا مخاطب مشتاق مجلدات بعدی آن باشد.

 

در مورد طرح جلد این کتاب نیز توضیح می‌دهید. زیرا برای من سوال بود که اشکالی که روی جلد نقش بسته شده مشکل ندارد یعنی تاثیری در فردی که کتاب را در دست می‌گیرد نمی‌گذارد؟

طراح جلد این رمان مجید زارع است که با زحمت بسیار آن را آماده کرده و من نقشی در طراحی آن نداشتم ولی از نظر تاثیرات منفی آن را بررسی کردم و هیچ تاثیری نخواهد گذاشت.

 

*اوراد و اذکار داخل کتاب کارکردی ندارد.

 

اوراد و اذکاری که در کتاب به کار برده شده چطور؟

نه. آنها نیز همه تغییر داده شده و اوراد و اذکار موثر نیست و کارکردی ندارد و از این رو نگرانی وجود ندارد. سعی کردم در بخش‌هایی از کتاب که از آیات و روایات استفاده کرده‌ام، آنها مستند باشد و با موضوع اصلی بی‌ارتباط نباشد ولی آنطور نیست که بتوان از آنها استفاده کرد.

 

پایان

  • فاطمه حسنپور

نظرات  (۵)

عالی👌👌

پاسخ:
🙏 

من تازه جلد یکشو خوندم

فوق العاده بود. ینی به صدتا هری پاتر و ارباب حلقه ها می ارزه.

قلم نویسنده ش پایدار

عالی بود

سلام خدا قوت، جلد اول کتاب را خیلی با دقت خواندم. به نظرم جالب بود و تقریبا با مجموعه اطلاعات خیلی مختصر که داشتم یا دیده بودم هماهنگ بود. خیلی دوست دارم که اطلاعات بیشتری در مورد ماوراءات داشته باشم. از نویسنده بسیار سپاسگزارم که اثری را با مستندات حقیقی در اختیار مخاطب می گذارد. 

فقط میتونم بگم که اینقدر از این اثر خوشم اومد که احساس دین میکنم نسبت به نویسنده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی