بسم الله الرحمن الرحیم
📚 معرفی کتاب: عشق در برابر عشق
🖊 نویسنده: امید کورهچی
🔶 جوان عاشق پیشهی ایرانی،
🔸با دین زردشتی،
🔸که در نهایت با امام حسن مجتبی (ع) دیدار میکند.
🔷ماجرایی بود از عشق هرمز ایرانی و زردشتی، به ربیعه عرب که دختر قبیلهی ثقیف است.
🔹در راه تلاش هرمز برای رسیدن به معشوقاش، اتفاقاتی میافتد که در نهایت هرمز را به امام حسن (ع) وصل میکند. هرمز که در آخر ماجرا عاشق امام حسن (ع) هم میشود، بین دو عشقش باید یکی را انتخاب کند.
🔹در این بین شرایط اجتماعی حاکم بر کوفه که امام حسن (ع) را مجبور به صلح میکند نیز به طور غیر مستقیم برای مخاطب، شرح داده میشود.
🔶از آنجایی که داستانی خیالی، بر اساس روایتهای حقیقی نوشته شده است و آن هم نه فقط یکی دو روایت! بلکه تعداد زیادی روایت، باید به نویسنده آفرین گفت که توانسته است در قالب داستانی عاشقانه، زمان اشغال ایران توسط اعراب، و سیاست، حکومت، فقر و خفقان حاکم بر سرزمینها را به تصویر بکشد و در نهایت داستان را به امام حسن (ع) ختم کند.
🔷نقد داستان:
🔹تنفر هرمز از اعراب بخاطر خونریزی در خاک ایران و کشتن مادرش حقیقتی است انکار ناپذیر، اما نویسنده تمام این تنفر را در گزارش لحظه به لحظه و مسلسلوارِ تمام ویژگیهای بد اعراب، که واقعی هم هستند در کتابش آورده است. اما این گزارش مسلسلوار جلوهی خوبی از خود نشان نمیدهد. و نویسنده باید به گزارش چند تایی از آنها قناعت میکرد. مثلا برتری عرب بر عجم و از بالا به پایین نگاه کردن اعراب به ایرانیها، خاکستری نشان دادن زندگی اعراب و رنگی شدن هر چه مربوط به ایرانیها و امام (ع) است. دزدی طمعکاری و بیرحمی اعراب، سوسمار خوردن اعراب، کثیف بودن اعراب و توجه نکردن به نجس و پاکی، نشاندادن صفات زشت برخی اعراب در زمینهی جنسی و... .
🔹داستان عاشقی هرمز کمی منطقی نیست! نویسنده به این موضوع اصلا نپرداخته است که هرمز جوانِ زردشتیِ ایرانیِ متعصب، که از عربها هم متنفر است، در سرزمین اعراب و مسلمانان چه میکند؟
🔶خلاصه داستان:
🔸کتاب، روایت مردی را بازگو میکند به نام «هرمز». هرمز جوان تنهایی است که عاشق دختری به نام «ربیعه» از دختران رئیسِ قبیلهی ثقیف شده است. دختری که از نظر زیبایی چیزی کم ندارد، و دلش پیش هرمز گیر کرده، اما او خواستگار عرب (مردی به نام ابن نمیر) کم ندارد و هرمز عجم و بیپول است. طی جریاناتی هرمز صاحب یک بردهی ایرانی و شیعه، بهنام «بهمن» میشود. پدر ربیعه برای خواستگارها یک مسابقهی تیراندازی ترتیب داده است و شرط کرده است که پیروز میدان میتواند به ربیعه برسد. بهمن به هرمز که در تیراندازی مهارت زیادی دارد، کمک میکند تا ابننمیر را شکست دهد. اما پدر ربیعه که زیر بار دامادی بیپول و عجم نمیرود و این ازدواج را ننگ برای قبیلهاش میداند، شرط جدیدی میآورد که شیربهای ربیعه پنج هزار دینار است و هرکس بتواند آن را پرداخت کند به ربیعه میرسد. هرمز که چنین پولی ندارد و بخاطر دخالت بهمن، پیشنهاد عمروعاص مبنی بر کشتن امام علی (ع) را رد میکند؛ نقشهای میکشد که بروند و در شهرهای ایران ، به اسم مامور خلیفه، هدایا جمع کنند. آنها هر چه تلاش میکنند و هر دروغی میگویند جز کتک و پشیزی از شهرهای جنگزدهی ایران نصیبشان نمیشود. تا اینکه به بیشاپور میرسند و نقشهی بهمن را عملی میکنند. هرمز به امارت فرماندار ظالم بیشاپور دستبرد میزند و او را بخاطر «ایران» میکشد و آتوسا (معشوقهی بهمن) را که زن فرماندار است نجات میدهد. آتوسا در گذشته زردشتی بوده است اما اکنون به واسطهی زندانیان امارت همسرش، که از شیعیان مولا علی (ع) هستند مسلمان و شیعه شده است با هرمز در طی راه صحبتهایی میکند که کمی از تعصب هرمز را کم میکند. سپس هرمز مقداری از پولها را میگیرد و از شهر دیلمان از بهمن و آتوسا جدا میشود زیرا آنها میخواهند برای معرفی امام علی (ع) به مردم در آنجا بمانند. هرمز به سوی معشوق خود میرود اما او را در خانهاش پیدا نمیکند. به او میگویند ربیعه همراه با پدرش و قبیلهی ثقیف به کوفه رفتهاند. هرمز بیمعطلی به سمت کوفه میرود اما راهزنان (اشعثبنقیث که قبلا هرمز در قضیهی پیشنهاد کشتن امام علی (ع) گوش او را بریده بود.) به او حمله میکنند و پولها و اسباش را از دست میدهد. وقتی دیگر جانی برایش نمانده و رو به مرگ است، خداوند او را از آن برهوت نجات میدهد و به کوفه میرسد. آنجا که هیچ چیزی جز کفش و کمان برایش نمانده است، برای اولین بار امام حسن (ع) را میبیند. امام حسن (ع) به او کمک میکند و پول غذایش را میدهد. خلاصه هرمز به هر زحمتی بود خودش را به خانهی ثقیف میرساند تا ربیعه را ببیند اما اهل خانه سر او میریزند تا او را بگیرند و به عنوان برده بفروشند. ربیعه با تهدید خانوادهاش به خودکشی جان هرمز را نجات میدهد. هرمز که چارهای جز رفتن پیش امام حسن (ع) در خود نمیبیند، پیش حضرت میرود و همهی زندگیاش را به جز ماجرای بهمن و آتوسا و دزدی برایشان تعریف میکند. امام حسن (ع) پنج هزار دینار به هرمز میدهد و به او از اسیر شدن بهمن و آتوسا خبر میدهد. هرمز که نمیداند امام حسن (ع) چطور از راز او باخبر شدهاند، باز هم بین این دو راه رفتن به سوی ربیعه را انتخاب میکند. او حالا باید برای رسیدن به ربیعه به شام برود. در حین ورود به دروازههای شام، سربازان معاویه به بهانهی جاسوسی او را دستگیر میکنند و پیش معاویه میبرند. معاویه هم او را چند روزی در سیاهچال میاندازد. بعد او را آزاد میکند و در ازای کشتن امام حسن (ع) برای او زندگی با ربیعه که دیگر اکنون به عقد فرماندهی سپاه معاویه، یعنی ابن نمیر درآمده است را تضمین میکند. هرمز که در زندان حسابی فکر کرده و تعصب خود را کنار گذاشته است و عاشق امام حسن (ع) شده، بین دوراهی گیر میکند. کشتن امام حسن (ع) در قبال رسیدن به ربیعه، یا رهایی ربیعه و کشتن ابننمیر بهجای کشتن امام حسن (ع). هرمز راه دوم را انتخاب میکند.
پایان
💎گروه پیشنهادی برای مطالعهی این کتاب: نوجوانان، جوانان.
📤 نشر: کتابستان معرفت
📖 تعداد صفحه: ٢٧٠
💰 قیمت نسخه چاپی: ٣١٠٠٠تومان
💰 قیمت نسخه الکترونیکی در اپلیکیشن طاقچه : ٩٠٠٠تومان
منتشر شده در شبکه اجتماعی سروش کانال کتابخوانی:
📚 @ketab_khani
عالی بود