فاطمه حسن‌پوردَکان

فرهنگی_سیاسی

فاطمه حسن‌پوردَکان

فرهنگی_سیاسی

مشخصات بلاگ
فاطمه حسن‌پوردَکان

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 

چند ماه پیش در کارگروهِ نویسندگی دانشگاهمون، یک تمرین نویسندگی گذاشته شد، به این شرح که قسمتی از یک کتاب گذاشته بشه و افراد بدون توجه به داستانِ اصلیِ اون کتاب ، متن را ادامه بدهند. 


قسمتی از کتاب ارمیا نوشته‌ی رضا امیرخانی:

دکتر پرونده را بست. به ارمیا نگاه کرد.

_ آقای ارمیا. درست گفتم؟ حالتان چطور است؟

_ این وظیفه ی شماست که بفرمایید حالم چطور است، وگرنه من همان جا هم گفتم نه بد، نه خوب.

_ خوب شما دوستی را از دست دادید. خیلی به تان نزدیک بود نه؟

_ مصطفا؟! نه! اصلا به من نزدیک نبود. اگر نزدیک بود که من الان این جا نبودم. من هم شهید شده بودم. مصطفا کجا و من کجا؟؟!

او یک مرد بود، بزرگ بود. البته من هم بزرگ می شوم......⁉️


و امّا بنده به این صورت داستان را تغیر و ادامه دادم: 😁


البته منم بزرگ می‌شم...

دکتر راستشو بخوای دیروز خواب آینده رو دیدم!! دیدم که وقتی بزرگ شدم در انتخابات شرکت میکنم و میشم رئیس جمهور.. کلی پوستر از عکس های دوران جبهه و عکس هایی که با مصطفی انداختم دست مردم هست.

خدا بیامرز مصطفی خیلی خوش عکس بود یه جوری ژست گرفته بود انگار پوستر تبلیغاتی اونه! انگار از قبل میدونسته قراره عکسش برای ریاست جمهوری چاپ بشه! 😐 

  • فاطمه حسنپور