بسم الله الرحمن الرحیم
📚 معرفی کتاب: شطرنج با ماشین قیامت
🖊 نویسنده: حبیب احمدزاده
🔷افتخارات:🏅
🔹برنده جایزه کتاب سال شهید حبیب غنیپور
🔹برنده جایزه ادبی اصفهان (۱۳۸۵)
🔹تنها رمان تقدیر شده در کتاب سال دفاع مقدس(۱۳۸۵)
🔹کاندید کتاب سال انجمن نویسندگان و منتقدان مطبوعات کشور(۱۳۸۵)
🔹کاندید قلم زرین و کاندید کتاب سال جمهوری اسلامی ایران(۱۳۸۵)
🔹ترجمه انگلیسی این اثر، در بخش «ادبیات مدرن خاورمیانه» در #دانشگاه مریلند تدریس میشود.
🔹همچنین کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» به زبانهای صربی، عربی، فرانسه و روسی نیز ترجمه شده است.
🔶کتاب پیش رو رمانی بسیار جذاب درمورد جنگ ایران و عراق است. نویسنده با قلم زیبا و روانِ خود توانسته است ادبیات جنگ را، در قالب رمان به مخاطب عرضه کند. با اینکه تمام ماجراهای داستان در جبههی خودی اتفاق میافتد، اما آقای احمدزاده توانسته است کاملا بیطرفانه به روایت داستان بپردازد. همچنین شبهههای فلسفی مثل ارتباط خدا با جنگ، اخراج آدم از بهشت و... در این کتاب مطرح شده است.
🔸در این اثر با شخصیتهای مختلف مواجه میشوید:
👨موسی: شخصیت اصلی و قهرمان کتاب، پسری معمولی است که مسئول دیدهبانی خاکریز دشمن میباشد.
🙂پرویز: رانندهی ماشین غذای سربازها که در ابتدای داستان، جانباز میشود و مسئولیت ارسال غذاها را به موسی میسپارد. موسی از این کار خوشش نمیآید، اما در طول داستان برای چند روز تسلیم سرنوشت میشود.
👴مهندس: پیرمردی گوشهگیر، بیآزار و گاهاً دیوانه، که سالهاست به خدا و انسانها پشت کرده. او مسبب همهی بدبختیهایش را خدا میداند و با این عقایدش موسی را هم دچار شبهه میکند.
👩گیتی: زنی است که از کل دنیا فقط بدبختیهایش به او رسیده. او از مردها بخاطر زندگی سابقاش دل خوشی ندارد و از این رو به مراقبت بیشاز حد از دخترش رو آورده. او در گذشتهاش نامردیِ مردان را تجربه کرده و تا مدتی با تنفروشی پول درمیآروده، اما بعدها پشیمان میشود. ولی گذشتهی غیرقابل انکارش باعث ناخوشیهای آیندهاش میشود. او که ظرافت زنانگیاش را از دست داده از فحش دادن ابایی ندارد.
👨قاسم: مغز متفکر گروه است که نقشههای خوبی برای مقابله با دشمن میکشد. نویسنده از زبان او به شبهات درمورد خدا پاسخ میدهد.
👴👵مادر و پدر جواد: والدین یک شهید هستند که بسیار دلسوز و همیشه حاضر در صحنه میباشند.
👥اسدالله و محمد: دو سرباز مجاهد که برای رسیدن به هدف و گمراه کردن ماشین قیامت (در داستان اسم یک رادار فوق پیش رفته است که هیچکس درموردش اطلاعاتی ندارد.) جانشان را به خطر انداختند.
👥دو مسیحی هم در داستان حضور دارند. نویسنده به واسطهی این دو پدر و ماجراهای کلیسا، شام مسیح با حواریون را برای مخاطب یادآور میشود.
🔷داستان از این قرار است که دشمن راداری بسیار پیشرفته را به منطقهی تحت محاصرهاش (قادسیه) آورده تا مختصات تمام موشکاندازهای ایران را به راحتی بعد از پرتاب حتی یک گلوله پیدا کند و آنها را در زمان کوتاهی منهدم کند. مشکل اینجاست که ایرانیها هیچ اطلاعاتی حتی اینکه وجود این رادار واقعیت داشته باشد یا نه درموردش ندارند. این رادار، توسط مهندس، چون میتواند در خاکریز ما قیامت به پا کند «ماشین قیامت» نامیده شد. حالا موسی و دوستانش میخواهند هر طوری شده با این ماشین قیامت که هم نمیدانند چه شکلی دارد و هم نمیدانند کجا هست، مبارزه کنند.
🔶نقد کتاب:
🔸نقد اول: مهمترین نقد، این است که شبهاتی که مهندس میگوید، توسط قاسم جواب داده میشود، اما پاسخها کامل و مجاب کننده نیستند. مخاطب بعد از پایان داستان شاید با چند شبهه جدید زیر بغلش برود سراغ اینترنت برای پیدا کردن جوابها!
🔸نقد دوم: حس بیطرف بودن داستان که به مخاطب منتقل میشود، ممکن است برای مخاطبان ایرانی خیلی خوشایند نباشد. ما که جنگ و آثار آن را تجربه کردهایم، ناخودآگاه دوست داریم، کاملا مرزمان با دشمن بعثی حتی در کتابهای داستانمان هم مشخص باشد. اما همین نقد، از طرفی نکتهی قوت کتاب هم به حساب میآید.
🔸نقد سوم: روحیهی معنویت و از خودگذشتگی سربازان ایرانی در این رمان برخلاف چیزی که ما میدانیم مصنوعی و کم است.
🔸نقد چهارم: توصیف کمِ مکانها و چهرهها.
🔸نقد پنجم: ارتباط بسیار کم طرح جلد با محتویات کتاب.
💎گروه سنی پیشنهادی برای مطالعهی این کتاب: نوجوانان(توجه: در متن داستان، فحش بهکار رفته است.+بخشی از داستان ماجرای زنهای تنفروش زمان جنگ جهانی را یادآور میشود.)، جوانان.
📤 نشر: سوره مهر
📖 تعداد صفحه: ٣۴٢
💰 قیمت نسخه چاپی: ٢۶٠٠٠تومان
💰قیمت نسخه الکترونیکی در اپلیکیشن طاقچه : ١٣٠٠٠تومان
منتشر شده در شبکه اجتماعی سروش کانال کتابخوانی:
📚 @ketab_khaniإ