بسم الله الرحمن الرحیم
معرفی کتاب به_نام_مادر
خاطراتی از شهید_محمدرضا_تورجیزاده
به کوشش: سید_علی_حسنی
انتشارات: یا_زهرا
تعداد صفحات: ۲۰۰ (نصف متن؛نصف تصویر)
از مجموعه فرزندان روحالله: سری۵
قیمت: ۱۰۰۰۰ت
معمولا هر فرد برای رسیدن به یک سبک زندگی درست، باید در زندگیاش الگوهای مناسبی داشته باشد و بعد، آن سبکِ درستِ زندگی کردن را، از زندگیِ او سرمشق بگیرد...
و چه سبکی بهتر از، زندگی به سبک شهدا...
شهید تورجیزاده انسانی بود مثل همهی ما؛
شاید مهمترین تفاوتش که باعث شد، منتخب خدا شود و تا شهادت رشد کند، این بود که برخلاف اکثر ما، تمام حواسش، به دستور ولیفقیه بود. خود را سربازِ رهبر میدانست و به بهترین شکل، به وظایفی که ولی، برای جوانان تعیین کرده بود، عمل میکرد. نه مثل اکثر ما.. (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
شهید تورجیزاده با دستور ولایت فقیه به جبهه رفت، و از آن به بعد خود را ساکن و اهل جبهه دانست. در کلِ زمانِ حضور در جبهه بیش از ۱۰بار مجروح شد. مسئولیتهای مختلفی برعهده گرفت و با تمام نیرواش، در هر جایگاهی که بود، کار میکرد. مداح بود و صدای خوبی داشت. روضهی مادرمان، حضرت_زهرا (س) را با سوز میخواند.
متناسب با زمان، شوخ بود، جدی بود، متواضع بود و.. بر دلهای کسانی که میشناختَنَش حکومت میکرد.
حدود نصف کتاب، از صوتهایی که از خودِ شهید بهجای مانده، نوشته شده است؛ و نصف دیگر کتاب، خاطرات جمعآوری شده از دوستانِ شهید است.
این خاطرات بسیار زیبا هستند؛ گاهی خندهدار هستند. گاهی آدم را شدیداً به فکر فرو میبرند. گاهی پندی عمیق میدهند. گاهی چراغی از زندگی را برای خواننده روشن میکنند. گاهی تلنگری هستند و انگار به تو میگویند: حواست باشد، راه را گم نکنی...! و هزاران نکتهی دیگر.
منتشر شده در شبکه اجتماعی سروش - کانال کتابخوانی:
📚 @ketab_khani
★★★★★★★★★★★★★
بخشهای منتخب از کتاب:
شهید_محمدرضا_تورجیزاده :
🔸تند تر از امام نروید که پایتان خرد میشود.
از امام هم عقب نمانید که منحرف میشوید.
حول یک محور بروید.
🌙ببینید، شبها که میرویم رزم شبانه، یک بلدچی جلوی ستون است. این بلدچی راه را رفته و برگشته.
🏃اگه تندتر از او حرکت کنیم، روی مین میرویم.
🚶اگر هم عقب بمانیم،یا اسیر میشویم یا کشته.
🔹ما الان در کشورمان یک بلدچی داریم که همه باید پشت سر او باشند. او کسی نیست جز رهبر عزیز ما.
صفحه۱۱۴
★★★★★★★★★★★★★
شهید_محمدرضا_تورجیزاده :
از این که به منازل شهدا سر بزنم، خجالت میکشم.
تو گلستان شهدا بیشتر از داخل شهر رفیق دارم...😔
صفحه۱۷۲
📖📖📖📖📖📖📖📖📖