مرگ سرد
🌱برگِ مادر: سرم درد میکنه و تنم مور مور میشه. حال تو چطوره؟ نکنه پاییز از درخت دورمون کنه و خشک بشیم.. من نمیخوام در این جنگ ببازیم..
🌱برگِ پدر: میخوام یه واقعیتی رو بهت بگم. دشمن ما، وقتی داریم روی این "درخت" زندگی میکنیم، مثل بقیه ی برگ ها که روی درخت های دیگه در جهان زندگی میکنن، فقط "دشمن خارجی" و پاییز نیست . ما توی درخت، "دشمن داخلی" داریم که ازشون غافل شدیم و فقط حواسمون به دشمن خارجی بوده . ما اشتباه کردیم که از "کرم ها" غافل شدیم...
🌱برگِ مادر: کرم ها ! همین همسایه هامون!؟ همینا که "بالا درخت" میشینن؟
🌱برگِ پدر: آره همونا. تا حالا از خودت پرسیدی چرا ما نمیتونیم پیشرفت کنیم و شاخه بشیم و بریم "بالا درخت" زندگی کنیم؟ تا حالا از خودت پرسیدی این همه سوراخ و زخم توی زندگیمون از کجا اومده؟ چرا با وجود استعداد زیادی که بچه هامون دارن، نمیتونیم در جهت درست هدایتشون کنیم تا برای "درخت" مفید باشن؟
من میدونم، اینا همش بخاطر "دشمن های داخلی" بوده .
🌱برگِ مادر: یعنی کرم ها!؟
🌱برگِ پدر: بله کرم ها. کرم ها به اصطلاح همسایه های ما هستن و به اسم و رسم، "هم درخته" ما... اونا دادن با ما زندگی میکنن ولی درحقیقت پنهانی دارن حقوق ما رو برای خودشون برمیدارن... ما رو از درون پوک کردن و به ظاهر با دشمن خارجی مبارزه میکنن؛ برای "درخت"، ما اون ها رو به عنوان نگهبان میشناسیم ...اما... اونا هویت هاشونو از دست دادن و مال حرام چشمشونو کور کرده و ما هم به خاطر سختی مبارزه با پاییز حواسمون از کرم ها پرت شده...
کرم ها هستن که ما رو از درون پوچ کردن و باعث شدن در مبارزه با دشمن خارجی با اولین حملات پاییز بریزیم و خشک بشیم ... روحیهی انقلابی بچه ها رو ببین، همه بیحوصله و افسرده شدن... ما باید از این به بعد به فرزندانمون یاد بدیم تا دشمن شناس باشن...نباید مثل ما از دزدهای به ظاهر نگهبان غفلت کنن...
پن: هر کاری میکنم اول و آخر همه نوشته هام سیاسی میشه. حتی وقتی با نیت ادبی نوشتن شروع میکنم به آخرش که میرسم میبینم ای وای بازم سیاسی شد که😊 ...
فاطمه حسنپوردکان
کارگروه نویسندگی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ره
پاییز ۱۳۹۶