بسم الله الرحمن الرحیم
بررسیِ ارتباطِ فتنهی ۸۸ با تشدیدِ تحریمها علیه ایران.
سیاستِ ثابتِ آمریکا در تمام زمانها، دربرابرِ ایران، اِعمالِ انواع تحریمها علیه ایران بودهاست و تنها، بهانههایی که آمریکا برای اِعمالِ این تحریمها به آن چنگ میزند، تا اَعمالش قابلِ توجیه شود، متفاوت بودهاست.
در حالی که تحریم های آمریکا علیه ایران طی سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی با هدف فشار آوردن بر ایران برای رها کردنِ تروریسم و حمایت از تروریسم و همچنین محدود ساختنِ قدرتِ استراتژیکِ ایران در منطقهی خاورمیانه طرح ریزی شده بود، از اواسطِ سالِ ۲۰۰۰ میلادی، تحریم های آمریکا بر روی برنامهی هستهای ایران متمرکز شد. هدف از این تمرکز، محدود کردنِ ظرفیتِ غنیسازیِ ایران و اجبارِ ایران به ترکِ ابعادِ احتمالیِ نظامیِ برنامهی هستهای بوده است. این تحریمها پس از بروزِ فتنهی ۸۸، به اوج خود رسید و از تحریمهای هستهای به تحریمهای اقتصادی، نظامی و سیاسی سوق پیدا کرد. اما چگونه؟
دهمین دوره انتخاباتِ ریاستجمهوری درحالی فرارسید که ایران دستاوردهای هستهای خود را در چند حوزه تقویت کرده بود. علاوه بر اینکه سانتریفیوژهای فعالِ ایران به رقمِ ۷۰۰۰ عدد رسید، ایران ۲ نوع پیشرفته سانتریفیوژ نیز تولید کرد که نسبت به ماشینهای قبل، سرعتِ غنیسازیِ بالاتری -تا ۴ برابر- داشتند.
با نزدیک شدنِ انتخاباتِ ریاستِجمهوری، ایالاتِمتحده، مذاکراتِ هستهای را از ژوئن ۲۰۰۸ تعلیق کرد تا سرانجامِ انتخابات مشخص شود. آمریکا که الگوی فشار از طریقِ تحریمها را بسترِ رفتار با ایرانِ هستهای قرار داده بود، سرانجام چرخش نشان داد و در نهایت اوباما رسماً اعلام کرد خواستارِ گفتوگویِ مستقیم با ایران است. این رویهی عقبنشینی و تغییرِ الگوی رفتار، تا روزِ انتخابات دنبال شد. پس از شمارشِ آرا و آشکار شدنِ مشارکتِ ۸۵درصدی و نیز میزانِ آرای فردِ منتخب، قاعدتاً همه چیز باید به سمتِ تغییرِ الگوی غرب پیش میرفت. یعنی، ارتقای جایگاهِ فنیِ ایران در تاسیساتِ هستهای، در کنارِ دستاوردهای حقوقیِ ایران در آژانس، که موجبِ تقویتِ جنبشِ عدمِ تعهد شد، وقتی کنارِ یک انتخاباتِ کمنظیر در دنیا، اعتمادِ ۶۳ درصدی به فردِ پیروز قرار گیرد، بدیهی است تثبیتِ ایرانِ هستهای را موجب میشود.
تغییرِ الگو که بخشِ مهمی از آن حاصلِ میزانِ مشارکتِ مردم در انتخابات و میزان مقبولیتِ مسؤولِ پروندهی هستهای بود، اما پس از وقوعِ فتنه مخدوش شد! حمایتِ آمریکا و همکیشانِ اروپاییش از عواملِ فتنه که اوجِ آن با «الهامبخش دانستنِ موسوی» توسطِ اوباما علنی شد، نشان داد، آمریکا و متحدانش در ۵+۱ فتنه را رهیافتی برای بازگشت به شرایطِ گذشته یافتهاند. با بالا گرفتنِ جریانِ فتنه، میرحسین موسوی بیانیهای صادر کرد و مقاومتِ تیمِ هستهای در مقابلِ ایالاتِ متحده را «عقبنشینی از حقوقِ ملت» عنوان کرد! این بیانیه را اوباما چندی بعد تکمیل و تصریح کرد: «به نظر نمیرسد ایران از نظر سیاسی آنقدر وضع ثابتی داشته باشد که بتواند دربارهی مسالهی هستهای تصمیمهای سریع اتخاذ کنند. از سوی دیگر، اوضاع داخلی ایران موجبِ پیچیدهتر شدنِ تلاشها برای رسیدن به توافقِ میانِ ایران و قدرتهای جهان، سرِ مسالهی سوختِ اتمی شده است»! این تقسیمِکار برای تضعیفِ مواضعِ ایران بهویژه در مذاکراتِ هستهای در تمامِ مدتِ فتنه وجود داشت.
بعد از اینتقسیمِکارِ فتنهگران و عواملِ خارجی، سنای آمریکا نیز رسماً از «اعمالِ تحریمهای جدید» برای حمایت از «آزادیِ شهروندانِ ایرانی» سخن گفت! مواردِ متعددِ دیگری نیز از هماهنگیِ عواملِ فتنه با دستگاه تصمیمگیری آمریکا در تاثیرگذاری بر موضوعِ هستهایِ کشورمان وجود دارد. همکاریِ فتنهگران با آمریکا در نهایت منجر به تصویبِ تحریمهای یکجانبهی آمریکا و افزایشِ فشارها بر ایران شد و ورودِ آمریکا به موضوعِ تحریمِ بنزینِ ایران نیز در همین راستا صورت گرفت. با اقدامِ آمریکا در مشروعیتدهی به تحریمهای یکجانبهی خود، اتحادیهیاروپا در زمینهی اِعمالِ تحریمها علیهِ ایران، سیاستهای همسانی را با هماهنگیِ آمریکا در پیش گرفت. با ابتکارِ آمریکا علاوه بر اروپاییها بسیاری از کشورهای دیگر در اهدافِ تحریمهای آمریکا علیهِ ایران شرکت کردند و این موضع با فتنهی۸۸ و تضعیفِ توانِ داخلیِ ایران بسیار تعمیق یافت. در این راستا بعد از وقوعِ حوادثِ فتنهی ۸۸ بسیاری از کشورها از خریدِ نفتِ ایران منع کردند و فقط ۵ کشورِ خریدار، یعنی چین، ژاپن، هند، کرهجنوبی و ترکیه مجوز واردات حداکثر ۱/۱ میلیون بشکه نفتِ خامِ ایران را در روز، از سوی آمریکا برای دوره های زمانیِ شش ماههی قابلِ تمدید، دریافت کردند. بدین ترتیب صادراتِ نفتِ خامِ ایران که در سال ۲۰۱۱ میلادی که بیش از ۲/۵ میلیون بشکه در روز بود، به کمتر از ۱/۱ میلیون بشکه سقوط کرد.
در سال ۲۰۱۳ با ممنوعیتِ پرداختِ ارز به ایران دربرابرِ صادراتِ نفتِ ایران به ۵ کشورِ یاد شده، در آمدهای ارزی و سایرِ بخشهای اقتصادیِ ایران دچارِ مشکلِ فراوان شد.
اما فتنهی۸۸ و تاثیرِ بینالمللیِ آن در رابطه با تحریمها بسیار اهمیت دارد. چرا که با این حوادث بود که قطعنامه ۱۹۲۹ با حداکثر شدت، صادرشد و به همهی کشورها مشروعیتِ لازم را برای اعمالِ تحریمهای یکجانبه و چندجانبه علیهِ ایران را اهدا کرد. لذا آمریکا که سالها برای جهان شمول کردنِ تحریمِ ایران، هزینه صرف کرده بود، به موهبتِ فتنهی۸۸ فرصت یافت به اقداماتِ یک جانبهی خود مشروعیت و مقبولیت بخشد و تحریمِ چندجانبهی خود را با کشورهای اروپایی و همپیمانانش، به تحریمهای جهانی تبدیل نماید.
همهی این وقایع درحالی است که روزنامهی نیویورکتایمز در پایگاهِ اینترنتیِ خود، با اشاره به تاریخچهی اعمالِ تحریمهای آمریکا علیه ایران و مذاکرات هستهای به مرورِ سفرِ گذشتهی کلینتون به عمان و تلاش های آنها برای پیدا کردنِ کانالهایی برای مذاکره با ایران پرداخت و نوشت کلینتون، مشاورِ ویژهی خود را در سال ۲۰۰۹ مکلف کرد با مقامات عمانی درباره چگونگی مذاکره با ایران دیدار و گفتگو کند. اما چند هفته بعد، اعتراضاتِ ضدِدولتی فتنهی۸۸ در ایران، آمریکا را واداشت تا بهجای تعامل با ایران، راهبردِ فشار و تحریم را پیگیری کند و از سازش با ایران، صرفِ نظر کرد!
توضیحاتِ "آقای حدادعادل" در رابطه با محتوای نامهای ۸ صفحهای که در ۹ آذر ۸۸ از سوی بعضی افرادِ فعال در فتنهی ۸۸ از ایران به آمریکا فرستاده شده است: این نامه در پاسخ به این سؤالِ وزارتِ امورِ خارجهی آمریکا از رهبرانِ جنبشِ سبز است که «ما باید چه کاری انجام دهیم و چه کاری نباید انجام دهیم؟»
پاسخی که به این نامه داده شده، به اندازهای شرمآور است که تا ابد برای نویسندگانِ آن، که نامِ خود را اعلام نکردهاند، سیاهرویی به بار میآورد. آنها به آمریکاییها میگویند اگر میخواهید جنبشِ سبز به پیروزی برسد ایران را تحریمِ اقتصادی کنید چون میخواهد بمبِ اتم بسازد! به ایران فشار وارد کنید تا مردم از ما حمایت کنند و در برابرِ جمهوریاسلامی بایستند. آنها آمریکا را تشویق میکنند که برای دست یافتن به منافعِ غرب در ایران و تأمینِ صلحِ جهانی با ایران، در مذاکراتِ هستهای توافق نکنند و بهجای آن فشار و تحریم اعمال کنند. آنها صریحاً به آمریکاییها میگویند جنبشِسبز، طرفدارِ جداییِ دین از سیاست است. آنان حمایتِ ملتِ ایران از مظلومان فلسطین و مقاومتِ لبنان و سایر ملتهای مظلوم و تحتِ ستمِ منطقه را حمایت از تروریسم مینامند و با التماس به آمریکا خواهش میکنند که به براندازیِ جمهوریِاسلامی ایران به دستِ جنبشِ سبز کمک کند، این نامه در همان روزهایی نوشته شده که عدهای در روزِ قدس در تهران شعارِ «نه غزه، نه لبنان» سرمیدادند و در تابلوها روی کلمهی جمهوری اسلامی، علامت ضربدر میکشیدند. آیا هیچ ایرانی با شرفی هست که با خواندنِ این نامه، به این همه خیانت و وطنفروشی و بیگانهپرستی لعنت و نفرین نکند و از فتنهی ۸۸ بیزاری نجوید؟ این همان کاری است که ملتِ ایران در ۹ دی ۸۸ با نمایشِ با شکوهِ خود در سراسرِ ایران به آمریکا و انگلیس و مزدورانِ داخلیِ آنها پاسخی شایسته دادند.
و از آن زمان گذشت؛ تا اینکه در سالِ ۹۵، نائب رئیسِ کمیسیونِ فرهنگیِ مجلس "آقای احمد سالک" اظهار داشت: هرچند فتنهی ۸۸ و تحریمها علیه ایران دو امر مجزا هستند اما امروز با وجود برجام، با تشدیدِ تحریمها مواجه هستیم و با توجّه به عملِ برخی از سرانِ فتنه میتوان گفت فتنهی ۸۸ در این امر بیتأثیر نیست. در حالِ حاضر مطلع شدیم که حدود ۳۰ نفر از عناصرِ اصلاحطلبِ خارجنشین و فراری، طیِ نامهای که به رئیسِجمهورِ آمریکا نوشتهاند، از ترامپ درخواست کردند که تحریمها علیه ایران تشدید شود.
چاپ شده در ویژهنامهی ۹دی _ دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ره